نتایج جستجو برای عبارت :

جون منی درمون منی اره تو دین و ایمون منی

آﻗﺎ ﺴ ﻣﺪﻭﻧﻪ ﺣﻢ ﺷﺮﻋ ﺍﻦ ﺑﻮﺳﻬﺎﻣﺠﺎﺯ ﺩﺍﺧﻞ چت ﻪ؟



ﺍﻟ ﺍﻟ ﻧﺮﻢ ﺟﻬﻨﻢ !؟ 
ﻭﺍﻻ...آش نخورده و دهن سوخته☹️
..................................... 
جای اینهمه ماکان بند و هورش بند و  فلان و بیسار بند چهارتا سیل بند درست درمون داشتیم الان واسه مردم مفیدتر بود:))
 
بنظرم یجوری شده که چون همه هی وا دادن همه چیزو ، این روتین وار داره تکرار میشه.تو هم اگه نخوای وا بدی و بخوای درست درمون یه کاری رو انجام بدی،انقدر از قبل همه چیز خرابه و مقدمات کار اماده نیست و همه میگن ول کن بابا حوصله داری تو هم ! که دو روز بعد تو هم میگی چه کاریه ؟ منم وا بدم . و همین میشه که هیچ چیز هیچ بهتر نمیشه!
ته که دنیبی من بیبمه مریض
مه ره بوردنه تهران و تبریز
خدا دونه درمون بونه مه مریض
اگه مه یار مه ره ونگ هاده عزیز
 
ترجمه
تو که نبودی مریض شدم، من را برای معالجه به تهران و تبریز بردند
خدا میدونه مریضی من درمان میشود اگر من را عزیزم صدا بزنی
سرود ولادت حضرت زهرا (س)
هیئت رایه العباس تهران
شب ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها 98
حاج محمود کریمی
خورشید توی نگاته درمون تو خاک پاته
 فایل صوتی + متن مداحی در ادامه مطلب ...
(کربلا نصیبتون + شهادت)

متن مداحی:

خورشید توی نگاته درمون تو خاک پاته
عالم همیشه محتاجه بچه هاته
قبله کعبه معظمی سرور هاجر و مریمی
از همه بهترا برتری مادر همه عالمی
دلدار حیدر بودن فقط فقط کار توئه
تفسیر کوثر بودن فقط فقط کار توئه
مادر پیغمبر بودن فقط و فقط کار توئه
****
دس
ای کاش یه معیاری بود واسه این که استاد بفهمه این دانشجوی فلک زده چقد خودشو واسه این امتحان پاره کرده و چقدر بلده این سوال هارو حل کنه ولی الان مغزِ افلیجش کار نمیکنه.
کاش استادا میتونستن مغز دانشجو رو بخونن
اونوقت اینجوری گوه نمیخورد به امتحانی که انقدر بلدش بودم..
تقریبا آخرین شانسم بود برای نمره درست درمون گرفتن  :(
ولی اون وقتایی که حالم بده..
یا حس خوبی ندارم...
یا خستم...
یا افسردم...
و یا هر طور دیگه...
درمون دردم دو تا آدمن..
اصن بهتر بگم دو تا فرشته..
زنگ میزنم بهشون و میگم دارم میام پیشتون...
و میرم...
باهاشون میگم میخندم از هر دری حرف میزنم و پر میشم از حال خوب..
اصن اگه هیچ کاری هم نکنم بازم با روحیه عالی و خوب برمیگردم..
پر از انرژی و حس خوب...
اره خلاصه گفتم بگم که خدایا مرسی که دارمشون...:)
چند وقت پیش پای صحبت‌های آیت الله تبریزیان بودم
چندتا نکته شون
ناهار نخورید چند روز اول سخته بعد عادت میکنید(حتی برای درمان چاقی و دیابت هم همینو تجویز کردن)
تا وقتی درد وبیماری با شما مدارا می‌کنه دنبال دوا درمون نرید(خیلی اوقات خود بدن درمان می‌کنه)
برای شکم در نیاوردم رنگارنگ نخورید (حتی یک نوع غذا هم بیش از سه جز نباشه،و نکته اینکه حضرت علی نمک رو هم غذا حساب میکردم)
نیستم،
هیچوقت موندگار نیستم !
داشتم تمرینش میکردم، تموم سعیمو کردم که بلدش بشم و موندگار بودنو یک بار برای همیشه تجربه کنم. اما دلم به موندگار شدن حساسیت داره. یه حساسیت شدید. یه حساسیت لاعلاج ! 
مگه تو معجزه بشی، درمون کنی این درد بی درمونمو...
همه ما یه سری خراب کاری‌هایی کردیم و یه سری خراب کاری ها باهامون کردن، که باید باهاشون کنار بیایم...
وقتی کسی بهمون آسیب میزنه، یاد می گیریم قوی تر باشیم و وقتی کسی ترکمون میکنه یاد می گیریم مستقل تر باشیم.
مرگ یه بار شیون هزار بار سال هاست که دردی رو درمون نکرده.
 پایان سیاهی های دنیا اگه سپیدی نباشه، نظم کائنات به هم میخوره
و سپیدی رو باید پیدا کنی. اونم متاسفانه سال هاست خودش، خودشو نشون نداده
بلند شو
+ فردا یه موزیک هم بهش اضافه میکنم
با اومدن رتبه‌ها بیشتر از همیشه احساس خستگی میکنم... درسته که خیلی هم درست و درمون درس نخوندم ولی نمیدونم چرا حداقل دوست داشتم بهتر از این حرفا بشم
شاید کلا قید خوندن ام بی ای رو بزنم
شایدم به رفتن به شبانه حتی راضی بشم
چرا اون روزی نمیرسه که بگم همین بود! همینو میخواستم! این اون چیزیه که حاضرم در بدترین شرایط براش وقت بذارم و دوستش داشته باشم..
فعلا قصد دارم یکی از علایق فراموش شده! ام رو دنبال کنم
نجوم آماتور!! 
تا کی به خاطر دلایل مسخره از علا
امروز97/9/11سرصبح وایسادبودم کوچه دم درمون دیدم دوتا ماشین معمورتو روستا رفتن سراغ یه مواد فروش تا بگیرن ببرنش همین تور وایساد بودم ک دیدم دارن میان از کوچه ما ردشن منم داخل اولی رو نگاه میکردببینم موادفروشو گرفتن تو اولی نبود دومیم نگاه کردم نبودتو هرماشین 5تا معموربود همشون منونگاه میکردن منم اونارو خخخخخ. گفتم الان به من گیرمیدن10تا معمور اومده یه موادفروش بچه رو ببره 2بارم بردنش باز تو دوهفته دراومده
امشب که با اون یکی صباعه حرف می زدم فهمیدم ما آدما یه درد بزرگیم رو سینه هم! این زبون لعنتی چیه که باهاش می سوزونیم همو؟ حروممون اگه با شکستن دل یکی، خودمونو تو دل یکی دیگه جا کنیم. خیلی وقته قسم خوردم با حال بد یکی گریه نکنم ولی یه سری دردا هستن که درمون ندارن... واقعا ندارن! واقعا نمیشه کاریشون کرد. فاصله چیز وحشتناکیه. فاجعه ست! قیمت خوشحالی امشبش یه بستنی شکلاتی بود که از پسِ از تهران تا سمنان فاصله، نتونستم خوشحالش کنم. چه شبی رو سر می کنه... ل
حس میکنم به روحم تیر اندازی شده
نه نه! باید بگم ترور شده..
نیاز به دوا و درمون داره
کاش میشد مغزتو برداری و توشو نگاه کنی بعد یه چیزایی رو از تدش پاک کنی
یه گزینه ام داشته باشه پاک کردن واسه مخاطب
برا اون وقتایی ک مخاطبینت چیزایی میگن یا کارایی میکنن که روحت آزرده میشه
خدایا این ادما چی بودن خلق کردی آخه؟؟
بعدم گفتی اشرف مخلوقات
والا بعضیاشون انتر مخلوقاتم نیستن چه برسه اشرف
 
مطمئن نیستم با رفتن تو خونه جدید حتما حالمون خوب میشه! اما میدونم ا
شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند؟گره در روح و روانت به جهانت بزند؟شده در خواب ببینی که تو را قرض کند؟بروی وهْم شوی تا که تو را فرض کند؟شده در گوش تو گوید که تو را باز تو را...؟نشوم فاش کسی تا که شوم رازْ تو را...؟شده آغوش شود تا که هم آغوش شوی؟گره ات باز کند تا که تو خاموش شوی؟شده یک شب برود تا که روی در پی او؟که تو فرهاد شوی تا بشوی قصه او؟به همان حال بگویی که تو مجنون منیبه تو بیمار شدم تا که تو درمون منیشده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد؟گره ات کور شو
من اینجام تو خونمون توی راه پله رو به روی یه لپ تاپم براتون تایپ میکنم . این جا همون جای که حس نوشتن پیدا میکنم به زودی از قطعه های کوچیک خونه و شهرم براتون عکس خواهم گرفت و راجب خیلی چیزها خواهم نوشت این روز ها حس میکنم دارم یه نفس درست درمون می کشم . 

یه لپ تاپ ، هارد اکسترنال  همین

پی نوشت اول : این جا خیلی بهم ریختس راستش نمیدونم من باید جمع کنم یا مامان :| فردا یه کارش میکنم .
پی نوشت دوم : اون کسیه ها برنج " سبز بهار " تو تصویر بالا می بینید جز ا
روز اول دیدمت مست وپریشونت شدمزیر بارون نگات خیس وغزلخونت شدم
فک می کردم آخر تموم غم های منیمعنی رهاشدن، درمون دردهای منی
می دونستم که تو قهرمان قصه ها میشیتو کویر قلب من با عث چشمه ها میشی
مزرعه میشم، خاک میشم، آب میشمپا بزاری تو دلم یک گل شبتاب میشمروح من گلدون تو ،دستای تو نرگس ویاس تن من خاک میشه ،گل های دستات بکار
واسه تو پر می کشم آخر پرواز میشماسمتو میارم و صدای آواز میشم
قایقت میشم دستای من پارو میشه واسه زحمای تنت لب های من دار
دراز کشیدی رو به آسمونِ بدون ماه.رادیو چهرازی میگه هومیوپاتی میدونی چیه؟اخم میکنی-در تعریفی دیگر هر دارویی بتواند در انسان سالم ایجاد علامت کند، می‌تواند همان علامت را در فرد بیمار درمان کند.-سرتو کج میکنی که یعنی چی؟بیشتر میخونی...یعنی اگر دردو رقیق کنی توی آب و بخوریش میشه درمون.-جمشید میگه خوردمش...-فکر میکنی که آخ یادش رفت دلبرو رقیق کنه...بعد فکر میکنی که دلبرو میشه رقیق کرد؟توی کدوم دریا؟...انگاری دلبرها هر جا که برن، ردّشون روی هر چی که
دارم ی کتابی ترجمه میکنم برای یکی از دروسم
و همین ترم همون درس رو دارم
دارم از تولید به مصرف کار میکنم و فایل هر فصلی رو که ترجمه میکنم میدم به دانشجوهای کلاس
کلی بهشون گفتم امانتدار باشید و ترجمه رو دست کسی ندید و ازش سوء استفاده نکنید
چون تصمیم دارم برسونمش به چاپ
 
 اگر بتونم انتشارات درست درمون براش پیدا کنم احتمالا میشه منبع معتبری باشه برای رشته ما 
به دلیل این که تو این درس واقعا منبع خوب نداریم
 
حالا امیدوارم دانشجوهای محترم واقعا ا
متن آهنگ رویا امیر خلوت
نمیدونم باید شروع کنم اَ کجا
اَ روزی که تو رو هدیه میگرفتم از خدا
اَ روزی که میبوسیدم عطرِ تو رو
یا روزی که دنیا جا گرفت توو هر دوتا دستای تو
نبینم بریزه اشکایِ تو
تو که دلیلِ شبایِ بیداریِ منی
درمون و دوای درد و بیماریِ منی
ادامه مطلب
نمیدونم الان که مورد مرحمت حضرت آقا قرار گرفتیم بازم اینجا بنویسم یا برگردم برم کانال تلگرامیم بنویسم اونجا فقط برای خودم مینویسم و راحت تر بدون سانسور اینجا مجبور بخاطر اینکه ایجا برج بلند دموکراسی ست خیلی مطالب مو ننویسم وگرنه مورد عنایت یه سری آدم ارزشی و یه سری آدم سالم( که میگند ببین فولانی شرایط ش بدتر از تو ولی چقدر شاد و خوشحاله ) !!!!  که میخواهند نصحیت کنند میفتم مجبورم کمتر اینجا بنویسم البته هنوز VPN ام درست  درمون راه نیفته !! بهرحا
هیچوقتِ هیچوقت نمیدونستم که یه روزی میرسه که من بشم لالترین، که نتونم منظورم رو به طرف مقابلم برسونم که توانایی استدلال و اقناع دیگران رو از دست بدم. نتونم دو کلمه درست و درمون با کسی صحبت کنم.
ولی الان من لال لالم، تا بخوام دو کلمه صحبت کنم گریه‌ام میگیره. نمیتونم موضوعی رو که برام بدیهی‌ترین موضوع ممکنه براش توضیح بدم. اصلا حوصله بحث کردن ندارم و نمیتونم حرفم رو در منطقی‌ترین حالت ممکن بفهمونم. 
چرا ما نمیتونیم با هم قشنگ و آروم صحبت کنیم
اخیرا کلیپی رو توی یه کانال دیدم که خیلی متاثر شدم، متاثر که چرا انسان های شریفی مثل سردار صیّاد شیرازی و خیلی از شهدا در اوج گمنامی هستن از اونور خودم و خیلی از جوون ها و نوجوون ها، شجره نامه خیلی از افراد مشهور دنیا رو می دونیم از بازیگرش گرفته تا فوتبالیست و خواننده و رقّاص حتّی آمار دوست دختر و دوست پسراشون هم داریم امّا نوبت به شهدا که می رسه، ریپ می زنیم و از بیان هر حرفی عاجز می شیم. قطعا انتقاد جدّی به مسئولای فرهنگی و سران کشوری وجود
هیچی نیست که دوای درد بی درمون رخوت و ملال بشه. میم حق داره و صادقانه هم گفته من نیاز دارم یکی باشه جذبم بش، یکی باشه که باهاش در ارتباط باشم. واقعیت تلخ یا هرچی راه خودش رو میاره. میم ازم خسته نیست اما عادی شدم و کافی نیستم. رخوت زندگی رو نمی‌تونه با من بشوره، و من هم. خب چه باید کرد؟ به نظرم باید بپذیریم و تسلیم بشی. باید بپذیریم و کنار بیای با ماجرا. اون دیگه یک ماهیه. هرچی سفت‌تر بگیری سریع‌تر لیز می‌خوره و می‌ره. و از طرفی هم اون آدمه و یکبا
« شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند ؟
گره در روح و روانت به جهانت بزند ؟ »
شده در خواب ببینی که تو را قرض کند ؟
بروی وَهم شوی تا که تو را فرض کند ؟
شده در گوش ِ تو گوید که تو را باز تو را…؟
نشوم فاش ِ کسی تا که شوم رازْ تو را …؟
شده آغوش شود تا که هم آغوش شوی ؟
گره ات باز کند تا که تو خاموش شوی ؟
شده یک شب برود تا که روی در پی او ؟
که تو فرهاد شوی تا بشوی قصه ی او ؟
به همان حال بگویی که تو مجنون ِ منی
به تو بیمار شدم تا که تو درمون ِ منی
شده دلتنگ شوی غم به ج
متن ترانه مصطفی ظریف به نام دلم میلرزه

چشمات چه کاری دست دلم دادکه تورو اینقد میخواد کسی به چشم نمیادامست تا میاد دلم میلرزهقلب من حتی یه لحظههیچکیو جر تو نمیخوادمنو هوایی کن واسه دلم یه کاری کنتو که میدونی جات ثابت توی قلبمبه غیر تو باید به کی بگم دوست دارمهمه دنیا میدونن عاشقت هستمعشقت واسم شده دلیل زندگیای کاش راحت حستو بهم بگیدنیام بی تو دیگه معنایی ندارهاز تو فکرت مگه میشه که درامعشقم خندت مثه درمون براماین دل جز تو دیگه دلداری نداره
تو چشمای تو چه رازی پنهونهکه دل وقتــی تو رو می بینهمیشه عاشق و مست و دیوونهعشق تو مثل جادو خطر دارهولی واسه درمون دل اثر دارهتو دیگه تکرار نمیشی تا چند قرن آیـــندهدنیا محـو تو میشـه وقتی چشـمات میخـندهبگو جز من دل به کسی نمیدی، تا واسه تو بمیرمرویام حقیقـت میشـه ، وقتی که من دستاتُ بگیرملینک دانلود با بالاترین کیفیت : http://uupload.ir/view/h5an_ali_shahrivar-to_dige_tekrar_nemishi.mp3/
 شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند ؟گره در روح و روانت به جهانت بزند ؟ »
شده در خواب ببینی که تو را قرض کند ؟بروی وَهم شوی تا که تو را فرض کند ؟
شده در گوش ِ تو گوید که تو را باز تو را…؟نشوم فاش ِ کسی تا که شوم رازْ تو را …؟
شده آغوش شود تا که هم آغوش شوی ؟گره ات باز کند تا که تو خاموش شوی ؟
شده یک شب برود تا که روی در پی او ؟که تو فرهاد شوی تا بشوی قصه ی او ؟
به همان حال بگویی که تو مجنون ِ منیبه تو بیمار شدم تا که تو درمون ِ منی
شده دلتنگ شوی غم به جهانت
تو چشمای تو چه رازی پنهونهکه دل وقتــی تو رو می بینهمیشه عاشق و مست و دیوونهعشق تو مثل جادو خطر دارهولی واسه درمون دل اثر دارهتو دیگه تکرار نمیشی تا چند قرن آیـــندهدنیا محـو تو میشـه وقتی چشـمات میخـندهبگو جز من دل به کسی نمیدی، تا واسه تو بمیرمرویام حقیقـت میشـه ، وقتی که من دستاتُ بگیرملینک دانلود با بالاترین کیفیت : http://uupload.ir/view/h5an_ali_shahrivar-to_dige_tekrar_nemishi.mp3/
 
توی غم شناور بودم که صدای گارمون و کسی که سلطان قلبها ست را می خواند رو شنفتم. بدو کمی پول برداشتم تا دیر نشده برسونم دست کسایی که تو این روزای قرنطینه شَنُفتنی به آدمها هدیه میدن .
پول رو که بهشون دادم و براشون آرزو شادی کردم برگشتم خونه 
یکهو یه صدا بلند با گارمون پشت درمون خوند سلام بر عشق
سلام بر عشق
سلام بر عشق
سلام ای عشق ...
 
 
 
 
 
گاهی اوقات کسایی که زیاد درس می‌خونن برام عجیب می‌شن‌. یعنی اینقد آدمای خفنی‌ان که درگیری‌های ذهنیشونو می‌تونن هندل کنن و برن جلو؟!! یا اصلا درگیری ذهنی جز درس‌خوندن دارن؟:)از اینکه بگم اونا کار درستی می‌کنن می‌ترسم چون خیلی اوقات مسیری که تو زندگیشون طی می‌کنن به نظر خیلی منطقی میاد ولی من هیچ‌وقت زندگی‌رو اینقدر ساده نمی‌بینم. فرض کنیم همینقدر هم ساده باشه ولی من می‌ترسم که اینطوری بهش نگاه کنم. بیایم فرض کنیم که از یه مسیر Xای زند
پیش نوشت: سلام :) من توی نه گفتن خیلی اراده دارم طوری که همیشه مامانم رو به خاطر این که نمیتونه سرزنش هم میکنم! اما نمیدونم چرا نمیتونم به اینجا نه بگم. این همه جاذبه و کشش از کجا میاد عاخه؟ :/
همونطور که پیش میکردم درخشیدی، تک ستاره ی آسمون قلبم. دمت گرم *_*
امروز با اختلاف یکی از بهترین روزهای این چند وقت اخیر بود. مرسی که با بودنت و حضورت قشنگ ترش کردی. [باید سر فرصت بیام و ریز به ریز و جزء به جزء اش بنویسم که یادم نره. هر چند احتمال فراموشیش خیلی خ
نام ترانه : درد یتیمی
با صدای دلنشین پوریا سازنده
شعر ملودی و تنظیم : محمدطاها
میکس و مسترینگ : حامد عبدالهی
⏬برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
 متن آهنگ دردیتیمی پوریاسازنده
خدا جوونوم یتیموم غریبوم
درمون نداره خدا حال عجیبوم
عاشق شدوم از دست عاشقی بیذار
جهاز مادر و خرج مادر بیمار
سخته خدایی دردجدایی
زمونه نامرد شده بابا کجایی
خدا به ظاهر جوون اما مو پیروم
غصه نخور مادر جان واست بمیروم
دنیا نمیدوم یه تار موتو مادر
تو زندگی مو تویی اول و
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.




















آهنگ روراست از مهرزاد امیرخانی :

دل منو بردی باز که دلم همینو میخواد
که هی یادم میره بمیرم برات نمیذاری تو حواس که
سبک شور امام حسین(ع)_ ایام اربعین
■ ---------------------------- ■
 
پُرِه از تلاتمه دریام
نم نم بارونیه چشمام
دائما ذکر شب و روزم
اربعین حرم بیام آقام
 
الان درست چند ساله
منتظرم هرساله
زیارت تو باشم
که افضل اعماله
 
 
حسین منه دیوانه
حسین پی میخانه
حسین مستم عمری
حسین از مِی جانانه
 
○ حسین سیدی جانان ○
 
تویه رویایِ منِ ارباب
ضریح جدید تو ارباب
شب و روزم دار طی میشه
با یه عکس کربلات ارباب
 
یه عمریه تو رویام
ضریح تو میبینم
یه روزی از این روزا
کربلاتو میب
دنیا بی حب علی، دنیای رنج و غمه / قلبی که جای تو نیس، مصداق جهنمه
 
درمون دردای من، نام تو رو بردنه / این شب‌ها با یاد تو، قلب من سینه زنه
 
آقای منی، مولای منی، شیدای توام
 
دنیای منی، عقبای منی، گدای توام
 
شد روح و جان من، با یادِت منجلی / ذکر لب‌های من، یا مرتضی علی
 
یا مرتضی علی
 
ادامه مطلب
سلام 
صدای منو از اسنپ میشنوید.این مدت تصمیم گرفتم از پول بابام استفاده کنم و بجای استفاده از مترو و تاکسی با اسنپ برم بیام.بعضی وقتا میگه من آرزو به دل موندم بیای ازم پول بخوای و بگی اینقدر بده میخوام برم بیرون.داشتم فکر میکردم من پول به چیا میدم.کتاب،فیلم،تئاتر،ورزش و موقعی که برای بقیه کادو میخرم که معمولا بچه‌ها ردش میکنن.داشتم فکر میکردم کاش از بقیه یادگاری می داشتم از امیرعلی و امیرحسین یا از علی نظری و دانیال راهنمایی یا معین و آریا
گاهی اوقات کسایی که زیاد درس می‌خونن برام عجیب می‌شن‌. یعنی اینقد آدمای خفنی‌ان که درگیری‌های ذهنیشونو می‌تونن هندل کنن و برن جلو؟!! یا اصلا درگیری ذهنی جز درس‌خوندن دارن؟از اینکه بگم اونا کار درستی می‌کنن می‌ترسم چون خیلی اوقات مسیری که تو زندگیشون طی می‌کنن به نظر خیلی منطقی میاد ولی من هیچ‌وقت زندگی‌رو اینقدر ساده نمی‌بینم. فرض کنیم همینقدر هم ساده باشه ولی من می‌ترسم که اینطوری بهش نگاه کنم. بیایم فرض کنیم که از یه مسیر Xای زندگ
دنیا بی حب علی، دنیای رنج و غمه / قلبی که جای
تو نیس، مصداق جهنمه

درمون دردای من، نام تو رو بردنه / این شب‌ها با
یاد تو، قلب من سینه زنه

آقای منی، مولای منی، شیدای توام

دنیای منی، عقبای منی، گدای توام

شد روح و جان من، با یادِت منجلی / ذکر لب‌های
من، یا مرتضی علی

یا مرتضی علی


ادامه مطلب
امو بند تو شدی
دانلود آهنگ امو باند تو شدی
همین حالا دانلود کنید آهنگ زیبای امو باند بنام تو شدی با لینک مستقیم ♪
Download New Song By : Emo Band – To Shodi With Text And Direct Links
بزودی ...
تو شدی یه باور یه تسکین واسه قلبم واسه تن خستم شدی درمون شدی مرهم
ادامه مطلب
کتابِ در باب حکمت زندگی رو چند وقت پیش شروع کردم اما متاسفانه به خاطر مشکلی که برام پیش اومد نصفه رهاش کردم، در اولین فرصت دوباره میخونمش! راستش دلیلی که هنوز نخوندمش اینهکه به این کتاب علاقه زیادی دارم! و منتظرم که توی یه فرصت مناسب و درست و درمون بخونمش!
 
آدمیان در محیطی یکسان در جهان های متفاوت زندگی می کنند. ( از متن کتابِ در باب حکمت زندگی)
 
مبتذل‌ترین غرور، غرور ملی است. زیرا کسی که به ملیت خود افتخار می‌کند در خود کیفیت با ارزشی برای ا
دانلود آهنگ مهدی یغمایی نوسان
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * نوسان * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , مهدی یغمایی باشید.
 
دانلود آهنگ مهدی یغمایی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Mehdi Yaghmaei called Navasan With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه مهدی یغمایی به نام نوسان
درد ما نداره درموننمیره از یاد دوتاموناون شمالایی که رفتیملب آب و طعم بارونبیا برگردیم عزیزم روز اول سر جاموندو سه
 
برم ؟!
نرم ؟
برم ؟
نرم ؟
برررررررررررررررررم‌؟
میرمممممممممممممم :))

+
 
برای خنده میرم :) میدونم اینبارو  میبازم :دی ولی میرم :)))
برای خنده هم شده میرم :)) 
کجا ؟!  مسابقات شطرنج :))) با کی میری ؟  با داداشم :)) 
هزینه ثبت نامم حتی به داداشمم گفت من ندارم بدم :))) داداشمم گفت فقط تو بیا باشه اونش با من :)))
دیگه هیچ بهانه ی برای عدم حضور تو این مسابقه ندارم اینبار برای خنده :دی و البته حکم حکومتی
داداشم میریم که داشته باشیم مسابقه شطرنج :)))) 
  
من میدون
سلام دوستانمیخوام از دردی بگم که درمون نداره و داره منو خفه میکنه . دختری هستم بالای سی سنمهاز نظر زیبایی اغلب اطرافیانم ازم تعریف میکنن . معتقد و پایبند به دینم هستم . از بچگی چشمام ضعیف بودن و همیشه از همبازیا و همکلاسیام متلک میشنیدم که تو موش کوری و ... ، با عقده عینکی بودن بزرگ شدم . خدا رو شکر عینک نتونست مانع تحصیلم بشه و میخوام واسه دکتری بخونم . با وجود همه سختیا به خوش اخلاق بودن و بذله گویی بین دوستام و اقوام معروفم . تا اینکه خواستگار ب
اگه قرار بود بین تمام رشته‌های ورزشی که امتحانشون کردم یکی رو انتخاب کنم حتما دو رو انتخاب می‌کردم. نه از جهت این‌که مادره و احترامش واجب، بلکه از این جهت ‌که هم مثل رشته‌های رزمی خشن نیست، هم اگر اصولی پیش بری آسیب آنچنانی مثل فوتسال نداره، مثل دوچرخه‌سواری تجهیزات خاصی نمی‌خواد، مقاومت بدنیت رو بالا می‌بره، تنفست رو تنظیم می‌کنه، ضربان قلبت متناسب می‌شه، سن خاصی نمی‌خواد و از همه مهم‌تر در مواقع لزوم می‌تونی مثل اسب بدوی! مع‌ا
یکی از غر های همیشگیم اینه که خدایا این همه جای درست درمون ؛ مارو انداختی وسط این خراب شده ؟ 
بابامم همیشه میگه برو خدات رو شکر کن شاخ افریقا و سوریه به دنیا نیومدی :))
دیشب رفتم بلوک زایمان که اگر نوزادی به دنیا اومده ویزیت بکنم ...تا وارد شدم دیدم اخرهای زایمان یه خانومیه ، ایستادم و زایمان رو نگاه کردم و بچه به دنیا اومد ...
مادره از نظر ظاهری میخورد ۳۰ سالش باشه ، صورت آفتاب سوخته و خسته و ...
صداش هم در نمیومد ...
یعنی این یه آخ نگفت ...
انگار یه جو
وقتی با چهره‌ی غمگین دارن آمادم می‌کنند که خبر- شهادت سردار سلیمانی- را بهم بدن...و من که می‌فهمم خبر خوبی قرار نیست بشنوم یه فکر ترسناک میاد تو ذهنم...وقتی میگن چی شده، طبیعی برخورد می‌کنم!!! چون به خبر ترسناک تری فکر کرده بودم و دیگه این که این حالت برای من طبیعیه! و چند ساعت یا حتی چند روز بعد از شوک خبر وارده بیرون خواهم اومد ...اما تنها چیز نگران کننده در لحظه برای من یه چیزه و اون یه چیز واسم جنگه .به نظرتون از جنگ باید ترسید؟؟؟ من جنگ را شنی
سلام و درود بر دوستان گل و گلاب
من یه دختر 22 ساله هستم و از نظر ظاهری و خانوادگی در سطح مناسب و خوبی قرار دارم و بالطبع خواستگار هم دارم اما ... 
مشکل من اینه که من از پسرهایی که محبت کلامی میکنن، ابهت ندارن، خشونت و جذبه مردونه ندارن اصلا خوشم نمیاد و تا الان حتی یه نفر هم به دلم ننشسته، میدونم ممکنه با این حرف عده ای به من بگن مریضی یا برو پیش روانشناس یا تو مازوخیسم داری، ولی این کارها برای من درمون نمیشه. 
من فقط در صورتی جذب یه مرد میشم که تو
دانلود آهنگ سروش هامون ماه منی
ترانه و آهنگ بسیار زیبا و شنیدنی ماه منی با دو کیفیت اورجینال 128 و 320 و لینک مستقیم و پخش آنلاین
Download New Music By Soroosh Hamoon Called Mahe Mani

ترانه اهنگ ماه منی :
درمون دردمی جادو داره چشاتتو واسم همدمی اتیش میباره نگاتفکرم درگیرته بدجوری گیرتهدنیام توو دستته تحت تاثیرتهای وای ای وای ای وای از دستت میزنیمیبری دلمو تو ناز شصتتروزی هزار دفه میگم میخوامت ♪
♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫
دانلود آهنگ سروش هامون ماه منی
♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫
“Don’t ever tell anybody anything. If you do, you start missing everybody.”
 
و اما بعد؛ این جمله‌ی بلدشده‌ی ایتالیک از کتابِ معروف سلینجر «ناتور دشت»ئه. جمله‌ای که از اولین‌باری که خوندم‌ش [بیشتر از شش سال پیش] تا همین اواخر درکی ازش نداشتم. « هیچ وقت به هیشکی چیزی نگو. اگه بگی دلت برا همه تنگ میشه. »یک روز که توی کافه با ف. نشسته‌بودیم و اون آخرین وقایع عشقِ نافرجام‌ش ُ برام تعریف می‌کرد و ازم می‌خواست چندتا پندواندرز درست‌درمون به‌ش بدم، یاد این جمله افتادم. من ه
اه اه اقد بدم میاد از اینا چه بخوان روانشناس باشن چه جاسوس که مارو از دور کنترل و به خیال خودشون درمون میکنن این آدم های حقیر که نمیدونن نماز عشاء چند رکعته اومدن بالای سر ما تا به اصطلاح درمانمون کنن و دارن حقارت خودشون رو اثبات میکنن که اسلام پیروز است و مومن حالا اینا هرچقد بخوان زور بزنن مثل حیوان سرجای خودشون پیشرفت نمیکنن انگار تقصیر منه که نمیتونن نقشه های شومشون و ریاست ها و مسولیت های پست دنیوی رو تصاحب کنن اصلا هم دلشون واسه ما نمیس
مرهم زخمای دلم بود. وقتی فکر میکردم هیچ موضوع خوشحال کننده ای تو دنیا وجود نداره خنده اونم در حد قهقهه به لبام میاورد، وقتی به این باور میرسیدم که بی عرضه و دست و پا چلفتی ام خلافشو بهم ثابت میکرد....
تجربه تیچینگ رو میگم! معلم بودن و با بچه ها و نوجوون ها (و اخیرا بزرگسالا) اتفاق فوق العاده ای تو زندگیم بود که همیشه شکرگذارشم.
الان تو اولای راه زندگی ام اما تصمیم جدیم اینه که تو هر سن و سِمَت و مکان و شرایطی همچنان همون میس تیچر کول و باحالی که حر
بسم الله رحمان رحیم
 
حتی برای یک دقیقه
 
نویسنده:امیرحسین کاظم دخت
 
 
 
 
 
• مقدمه
در این کتاب شما به افرادی می رسید و زندگی آنها هارا مطالعه می کنید که در نا امیدی محض و هیچی و پوچی برای یک دقیقه هم که شده از زندگی لذت می برند.
با آغاز هر قسمت شما با فرد جدیدی رو به رو می شوید و پایان هر داستان به زیبایی و خوشی به پایان می رسد.
نکته: در داستان ها در هر بند از قسمت ها لحن و بیان فرق دارد و این کاملا عمدی است.
در ضمن یک نکته قابل توجه این است که تمام
اول این رو بگم بهتون که تو خونه‌ی ما تا جای ممکن هیچ کارتن شیشه قوطی رول دستمال بطری در بطری و ... ای دور ریخته نمیشه :)‌ چون هر کدوم میتونن به یک کاردستی جذاب تبدیل بشن
و اما ادامه‌ : 
چند روزه به یک سلاحی مجهز شدیم که خیلی هیجان‌انگیزه. و اون هم چیزی نیست جز‌ : وقتی میخوایم یک شعری رو یاد بگیریم حتما کاردستی‌ش رو هم درست میکنیم. که اسمش رو گذاشتیم معجزه‌ی موسیقی کاردستی ! این ایده از اون یک هفته‌ی پر از شیر سر بر آورد. هر شعری که میخوندیم ی
امروز به عنوان چهاردهمین روز قرنطینه در منزل، روز پرماجرایی بود. 
بعد از دقیقاً ۱۴ روز مجبور شدم از خونه برم بیرون، چون باید می‌رفتم دکتر.
از اون جایی که یکی از دشوارترین کارهای یک راننده توی بعد از ظهر خیابون کوهسنگی پیداکردن جای پارکه، یک ساعت و بیست‌دقیقه زودتر راه افتادم. بیست دقیقه‌ای رسیدم، یک جای پارک درست‌درمون نزدیک به ساختمان پزشکان هم پیدا کردم و یک ساعت هم توی ماشین نشستم. اما وقتی رفتم مطب، دیدم تعطیل‌ئه و یادشون رفته بود به
تا همین چند سال پیش، من جزو اون دسته از آدم‌ها بودم که درکی از علاقه‌ی دیگران به کوهنوردی ندارن و به نظرشون تا وقتی جنگل و دریا باقی مونده، بالا رفتن از یه کوهِ بی آب و علفِ سنگی خیلی حرکت تباه و حوصله سربری میاد. بعد‌ها، یه بار رفیقی که علاقه‌ی زیادی به این حرکت‌های تباه داشت منو با خودش برد کوه و اونجا بود که یه بار دیگه بهم ثابت شد قبل از اینکه درباره دوست داشتن یا نداشتن چیزی نظر قطعی بدم باید تجربه‌ش کنم! برخلاف تصورم، کوه و اراده‌ای ک
پول کثیف، حلال مشکلات، چرک کف دست، عامل اصلی اخلاق، دشمن و خیلی القاب دیگر که برایش وضع کردیم .. درسته بدون پول نمی شه زندگی کرد .. نمی شه همیشه خوش اخلاق بود .. نمی شه عشق رو ابراز کرد .. نمی شه درست درمون زندگی کرد و پیشرفت کرد .. اما همه چیزمون پول نیست .. همه اعتبارمون پول نیست.
دوستی داشتم کمی متفاوت بود .. برای هر کاری گماشته داشت .. برای تمام کارهای شخصی اش .. اما گربه ها هم برای رضای خدا مجانی موش نمی گیرند .. پولی تو جیب اذناب می کرد و به قول خودش
نصف شب از اتاق میام بیرون که آب بخورم و میبینم مادر جان هنوز بیداره و
داره با تسبیح دونه سبز یادگار بابابزرگ صلوات میفرسته...
با دیدنش اون موقع شب خنده ام میگیره و میگم دیگه داری خدا رو شرمنده میکنیا...
میگه 14 تا 100 تا میشه چندتا؟
با مخ خاموش اون وقت شبم چند ثانیه طول میکشه تا بگم 1400 تا...
میگه اگر 10 روز 1400 تا صلوات بفرستم میشه چندتا؟
میگم 14000تا...
سرش تکون میده و غرق صلوات دادنش میشه،
دو تا لیوان پر آب میخورم و موقع رفتن میگم:مامان جای این 14000تا صلوا
تا همین چند سال پیش، من جزو اون دسته از آدم‌ها بودم که درکی از علاقه‌ی دیگران به کوهنوردی ندارن و به نظرشون تا وقتی جنگل و دریا باقی مونده، بالا رفتن از یه کوهِ بی آب و علفِ سنگی خیلی حرکت تباه و حوصله سربری میاد. بعد‌ها، یه بار رفیقی که علاقه‌ی زیادی به این حرکت‌های تباه داشت منو با خودش برد کوه و اونجا بود که یه بار دیگه بهم ثابت شد قبل از اینکه درباره دوست داشتن یا نداشتن چیزی نظر قطعی بدم باید تجربه‌ش کنم! برخلاف تصورم، کوه و اراده‌ای ک
از قدیم گفتن زکات علم یاد دادن آن به دیگران است و این که اگر سعی کنیم چیزی را به دیگران آموزش بدیم خودمان بهتر آن مطلب را یاد می‌گیریم. به همین دلیل قصد دارم در یک مجموعه از یادداشت‌ها آن چیزی را که از زبان برنامه‌نویسی پایتون یاد گرفتم به زبان خیلی ساده برای شما توضیح بدم.
در این یادداشت‌ها قصد دارم از نکات خیلی ساده و ابتدایی شروع کنم تا بعد به مطالب پیچیده‌تر برسیم. احتملاٌ چندتایی مسئله هم با استفاده از پایتون حل کنم و خدا را چه دیدی، ش
من چند سال پیش یه تصادف کوچیک داشتم . یک دوچرخه ابو قراضه که از عموم به من رسیده بود مدل 26 ، بدون ترمز که من هم همچنان تلاشی برای تعمیرش نداشتم فقط سرعت برام مهم بود همین . چند باری هم باهاش زمین خوردم . آخرین دوچرخه سواریم با اون ابو قراضه به اون روز تصادفم برمیگرده ...
خورشید غروب کرده بود هوا تاریک شده بود ، نمیدونم چرا با دوچرخه انتهای کوچه بودم که یه دفعه رفیقم از کوچه روبره ای من صدا کرد: رضا بیا اینجا کارت دارم بدو 
منم تند سوار دوچرخه شدم ب
همه ما یه سری خراب کاری‌هایی کردیم و یه سری خراب کاری ها باهامون کردن، که باید باهاشون کنار بیایم...
وقتی کسی بهمون آسیب میزنه، یاد می گیریم قوی تر باشیم و وقتی کسی ترکمون میکنه یاد می گیریم مستقل تر باشیم.
مرگ یه بار شیون هزار بار سال هاست که دردی رو درمون نکرده.
 پایان سیاهی های دنیا اگه سپیدی نباشه، نظم کائنات به هم میخوره
و سپیدی رو باید پیدا کنی. اونم متاسفانه سال هاست خودش، خودشو نشون نداده
بلند شو
+ بشنوید










داشتم می‌گفتم: «فلانی رو یادته؟ آموزشگاه هنریش رو تازه تاسیس کرده بود. رفتیم با هم گپ زدیم. قرار شد یک درس ما براش تعریف کنیم. طرح درسش رو نوشتیم. روزها و همه چیز رو مشخص کردیم. کلاس‌های قبل از ما تو آموزشگاهش گرفت. بدون اینکه کلاسی شروع بشه از طرف ما و بدون اینکه بگه، پیچوند. بهمانی رو یادته؟ به ما گفت هیچ تبلیغی نمیکنه، اما دقیقا همونموقع تبلیغ یکی از بچه‌ها رو کرد».
 
ادامه دادم: «الانِ خودمون رو ببین! بهتر از آموزشگاه تازه تاسیس اون، از ه
داستان کوتاه: هم‌سایه
دییینگگگ...صدای زنگ درمون اومد"کیه اول صبحی؟؟؟"از تخت خواب بلند شدم و اولین کاری که کردم ساعت رو نگاه کردمساعت ۱۰ و نیم صبح بود و من که همیشه ساعت ۷ صبح بیدار بودم، دو هفته ای می شد، که چون کار نداشتم تا لنگ ظهر می خوابیدمآیفون تصویری رو نگاه کردماین آقا رو دیده بودم ولی اسمش رو نمی دونستم. چند باری که مسجد محلمون رفته بودم، دیده بودمش.چند روز پیش هم با یه گروه داشتن محله رو ضد عفونی می کردن✨با صدای گرفته که معلوم‌بود همی
چشم هایم کمی یاری نمیکردند ، به گمانم باید عینکم را تعویض مینمودم .
به مقصد چشم پزشکی اسنپ گرفتم آدرس چشم پزشکی را به خوبی بلد بودم به اتوموبیل ۱۰ دقیقه ای بیش نبود
درب اتوموبیل را باز کردم و نشستم
راننده مرد جوانی بود با چشمانی که حس خوبی به آدم نمیداد
راننده:چشم پزشکی میری؟چشات ضعیفه؟
من: بله 
راننده:میخوای عینک بگیری؟
من:بله
راننده: به دنبال دوا درمون نری ان شاءالله 
من: ممنون 
دلهره به جانم افتاده بود . راننده مدام خیابان های سر راست و پر
زیر پنجره ی باز نشستم و دارم به این فکر می کنم که این روزها هر جایی چرخ می زنم چه واقعی چه مجازی، چیزی یا کسی پیدا نمیشه که بشه حتی یک ابسیلون از این دلتنگی و تنهایی و باهاش تقسیم کرد
دقیقا همین لحظه یه ماشین داره از کوچه رد میشه که صدای ترانه ی ناآشنایی ازش بلنده
ترانه من رو با خودش می بره به ناکجا آباد..
حس دلتنگیم عمیق تر میشه
و تبدیل میشه به یک حس عجیب که انگار از کودکی باهام همراه بوده و فقط با بعضی صداها، بعضی نورها و بعضی عطرها خودش و نشون م
روز چهارشنبه رفتم پیش یه مشاور... خیلی یهویی شد. به یه نفر گفته بودم که برام نوبت بگیره پیش یه دکتری که خودش تحت نظرش بود و زنگ زد گفتم دوشنبه هفته دیگه خوبه؟ گفتم آره... بعدشم دوباره زنگ زد گفتم عصر میتونی بیای ؟ گفتم آره!
وسطای راه پشیمون شدم و خواستم نرم... نمیدونستم الان باید برم چی بگم و دقیقا از کجا شروع کنم.
نمیدونستم به چی باید میپرداختم و مهم و اهم برام چیا بودن دقیقا.
رفتیم و بالاخره برای اولین بار وارد اتاق یه مشاور شدم. دکتر یه خانم مسن ب
نهالای موزی که خریدیم....
از اولش ...دوتا بود...
دوتا نهال در هم تنیده ...که اوایل که کوچیک بودن و جثه شون در برابر گلدون سفارشی و بزرگی که از لالجین خریدیم حکایت فیل و فنجون بود؛ پیش خودم میگفتم اینا میشن مثل اون درخت دوستی ...توی هم پیچ میخورن و میرن بالا....
نمیدونم شما میدونید یا نه...اما این نهالا برای اینکه نمیدونم چی بهشون برسه و چی و چی که ...باید ماهی یه بار یه پاکت شیر با خاکشون قاطی کنی ...
این ماه سر یه سری قضایا و مریضیا و فلان و فلان...به زور ح
مومیایی از چپِ شناسنامه، فراخوانده میشویم.
بوی تندوتیز و اعتیادآورِ مُقَطرِ طلای سیاه، خوی ما را به جنگلیانیِ دَدمنِش همانند کرده و در صف طویلِ سواداگریِ مایعِ اشتعالِ مرکب‌های خویش، خشمگین، عبوث؛ ناامید؛ در انتظارِ آینده‌ای نه چندان روشن؛ بویِ گاز و اگزوزِ همجواران را مینوشیم و دَم نمیزنیم که خدا را مَباد، اسفبارتر از این پیش آید/.
رَشک میورزیم و گاه‌گداری به منظورِ رفعِ تکلیف، میاندیشیم که چه بود؟ که چه باد؟ که چه شد؟ که که کرد؟ که که
صحنه اول 
والا مایی که از 6 جهتمون لوله های آب گرم شوفاژ رد میشه و تمام در و پنجره هامون صد جداره است؛ چه می فهمیم سرما یعنی چی؟ 
تو خونه ک با تیشرت و نهایت سویشرت می چرخیم... 
بیرونم که اگ چرم گوساله ی اسرائیلی تنمون نباشه، پشم گوسفند استرالیایی تنمونه. 
ما با این شرایط سرما می فهمیم؟ درکی داریم ازش؟
خونه گرم و نرم، ماشین همینطور، مدرسه و دانشگاه و محل کار هم. حالا تو هی بیا از سرمای جان سوز این روزهای زمستان برای ما تعریف کن. ما اصلاً درکی ندار
چارشنبه سوریه گویا!!
اصلا حواسم نبود...
حواسم این روزا به هیچی نیس!!
روزا دارن کش میان انگار! در عین حال یهو نگاه میکنی و میبینی دوماه گذشت!!
وقتی دقیق تر به خودم نگاه میکنم، میبینم هیچ کار مفیدی کت دارم انجام نمیدم هیچ، خیلی هم برای زندگی مضر تشریف دارم!!
ولی توو گیر و دار گذروندن همین روزای کشدارِ خاکستری...
بهترین اتفاق و غیر منتظره ترین اتفاق ممکن افتاد!
یه کامنت...
توو وبلاگی که تقریبا میشه گف داره خاک میخوره...
کامنتی که خبر از برگشتنِ رفیقِ هم
من اشتراک فیلیمو خریدم. البته الان تقریبا پشیمونم. چون ما تلویزیونمون قدیمیه و وایرلس نداره. لذا به اینترنت وصل نمیشه. فقط میتونی فیلم دانلود کنی بریزی رو فلش، روش پخش کنی. منم فیلیمو اشتراک گرفتم که فیلمو دانلود بتونم کنم. بعد که خریدم دیدم نخیر، فقط میتونی رو همون دستگاه اندروید یا ویندوز ذخیره کنی و بعدا افلاین فقط روی همون دستگاه ببینی. حالا این هیچی به کنار. بازم راضی شدم. گفتم صبح که سرعت دانلود خوبه بزنم دانلود، عصرا ببینیم. دو بار زدم
امشب همون شبیه که آخرین پیامتو خوندم و از من ابراز تنفر کردی...امشب از اون شباست که باید خون گریه کنم ولی چون پیشم کسی هست مجبورم هر طور که شده تو خودم بریزم...امشب دردآورترین شب زندگیمه... امشب به خودم قول دادم دیگه مزاحم عشقم نشم...امشب با خودم عهد بستم حضورم زندگی عشقم رو تهدید نکنه...امشب همون شبه که پرستو برای هزارمین بار خردم کرد و بهم گفت عشقت دروغه عشق نیست...دلم براش تنگ میشه... هر چند الان هم تقریبا یکی دو ماهی هست که دیگه امیدم باری رسیدن ب
دیروز رفتیم خرید
مامان اول برد که خریدای منو انجام بدیم که لابد دهن منو ببنده دیگه صدام در نیاد
یه بارونی و یه پالتو و یه مانتو سنتی گرفتم
گفت مانتو دانشگاتم بذار ماه بعد بخر
گفتم اوکی چون همینا رو هم فک نمی کردم که اینطور یه جا واسم بگیره
بعد رفتیم دنبال کارای بابا
وقتی بابا رفته بود ماشین رو بیاره و من و مامان رو دو تا صندلی تو پیاده رو نشسته بودیم
خیلی شیک و محترمانه بهم فهموند که خل و چلم و باید برم پیش مشاوری چیزی
شوخیم نمی کرد
با کمال دست
تو پست های قبلی گفتم که من پیکم و کارم تحویل غذا به مشتری هاست و گاها بخاطر محیط کارم ، مثلا شده که همکارای خانمم ، مثلا حجابشون درست و درمون نبوده و بخاطر همین اون نظر سنجی ( کلیک ) رو گذاشتم و صد البته که حجابشون به من ربطی نداره ها اما ....
 
از اونجا که من پیک غذا رو میبرم تو بلوک مشتری و غذا رو دم در بهشون تحویل میدم ، 
1.هستن خانم هایی که خیلی ریلکس مثلا حجاب ندارن و میان دم در و غذاشون رو میگیرن و تشکر میکنن .
2.هستن خانم هایی که ادم رو پشت در خون
من عاشق این ترانه‌ام.ترانه Bella ciao یا خداحافظ ای زیبا!
امروز اینستاگرام رو نصب کردم،قصه اینه که تو دو روز دوبار نصبش میکنم یسری چیزا مثل مهمون کتاب‌باز یا اینکه چه فیلم تئاتری قراره منتشر بشه و اینا رو چک میکنم بعد پاکش میکنم،نصب کردم و وارد شدم که یادم افتاد یه ویدیوی سیو کرده بودم و هنوز ندیدم،رفتم و دیدم که در ادامه پست میزارمش.
برمیگردیم به بلا چاو!اگه بگن قرنطینه چجوری گذشت بهت فقط یه جواب دارم بدم:بلا چاو!این ترانه رو چندین سال پیش اولی
یکی از دلایلی که من فیلم ایرانی نگاه نمی
کنم کپی برداری و سرقت های هنری هستش که نه فقط در حوزه فیلم و سینما بلکه
در همه چیز شایع شده ، چه در نقاشی و طراحی و هنر ،موسیقی و خوانندگی و حتی
شعر و نویسندگی !نمیدونم واقعا یه عده چه فکری پیش خودشون می کنند
!هنرمندی که خلاقیت نداشته باشه که دیگه هنرمند نیست!یارو هر آلبومی که
منتشر کرده دقیقا و عینن از یه خواننده ترک کپی کرده آهنگ رو یا مثلا فیلم !
میدونید
خوشم نمیاد یه روز یک کلاسیک رو ببینم که مثلا
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






param name="AutoStart" value="False">


















متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML
    میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست ،‌به نظرم از بن و بیخ اشتباهه ،‌ سالی که گ*هه از لحظه سال تحویلش معلومه ؛ اصلا ما از این سال چی توقع داشتیم وقتی از الف ش داشت سیل میومد ال ی ته الفباش ، از همون کمون بالای کشور گرفت و تا تهش رو شست ، اخر سال شده و مردم جنوب دارن توی آب برای عید آماده میشن …
    گفتیم بابا سیل درک ، خشکسالی بود ، خودشون احمق بودن رفتن کنار رودخونه زندگی راه انداختن و اسب زین کردن ، خلاصه با ۱۰۰۰تا ال و بل سیل رو رد کردیم که د
هر سال اول مینویسم در سال گذشته چه گذشت
تا حس و حال و مدل تعریف یک سال رو پیدا کنم
بعد مینویسم سال بعد چه شکلی میشه
 
بیشتر برای خودم هدف های واقعی از کارای چرت و پرت رو جدا میکنه
الان میخوام بشینم پایان نامه 98 رو بنویسم
 
*****************
 
سال 98 مهمترین اتفاق خود قطعا ازدواجم بود
سختی هایی که در تخیلم هم نمیگنجید!
و ظاهرا، در این هفته های اخر داره یه مقدار این سختی ها حل و فصل میشه
ظاهرا
امیدوارم واقعا باشه
اضافه کنم که همین ماجرا ها جزو معدود رشد شخص
دوستان سلام و خدا قوت :)
امیدوارم روز و روزگارتون خوب و خوش باشه. ایام ایامه امتحاناته و همه در این ایام تلاشگر :) اگه یه موقع نتونستیم بهتون سربزنیم و درست و درمون بخونیمتون به بزرگواری خودتون ما رو ببخشید. بعضی روزا دوتا دوتا امتحان داریم مثل فردا که دست همه دست اندرکاران واحد آموزش درد نکنه ما رو مورد عنایت خودشون قرار دادن :/ و... بگذریم :) در کل سپاسگزارم.
+1 الان داشتم عمر سایت رو نگاه میکردم به این فکر کردم که در روز ۷۷۷ باید من پست بذارم :)) -ب
این روزها بیش از هر زمان دیگه ای حس می کنم، حرف، نزدنش از زدنش، دلچسب تره
گاهی اوقات پر از واژه و تعریفم. پر از فریاد.. اما دلم نمیخواد حتی زبونم و برای ادای یک کلمه ی جزئی به زحمت بندازم
به خودم میگم این همه گفتی به کجا رسید؟ این همه بار غم و غصه ت و ریختی رو سر اعضای بی گناه بدنت.. آخرش چی شد؟
بذار دیگه از این به بعد یه نفس راحت بکشن
بعد یادم میاد اینجا هست
یادم میاد اومدم اینجا که هرچی بغض و ناله و فریاد دارم خالی کنم اینجا
اینجا خوبه
اینجا برای خ
 
میدونم چه از قبل رفتنم چه نبودم چه برگشتنم حتی این روزا خیلیاتون متوجه  شدید روزای بدی رو میگذرونم..شایدبد برای یک لحظه اش باشه.. گاهی نمیشه کنترلش کرد،هرچه قدر عاقل و منطقی باشی نمیتونی جلوی درد بگیری! جلوی خونریزی میشه گرفت به سختی و تلاش اما درد بعدش رو نه.. گاهی استیصال، درماندگی و درد بی درمون بهترین حالت توصیف حس و حالمه، میخوای این حالی نباشی اما ازت برنمیاد درد داری... وباید بکشی!
اما میخوام بهتون بگم توی درمونده ترین روزای زندگیم که
چیزی که خیلی توی متن‌های من مشخصه، ایده‌ی «عدم اعتماد به نوع بشر»ست. اعتقادی که با هر ثانیه زندگی بیشتر در مورد صحت‌ش مطمئن می‌شم. 
سال گذشته از یکی از دوستانم که دانشجوی سال آخر حقوقه خواستم یک وکیل درست‌درمون به‌م معرفی کنه. اون یکی از اساتیدش ُ معرفی کرد و ما هم پرونده رو سپردیم دست‌ش. وکیل به‌مون گفت که این پرونده 90 درصد برنده‌ست و اون 10 درصد هم می‌ذاره پای این که مامور به انجامه و نه نتیجه و ال‌وبل. 
حالا به هرحال مبلغ نسبتاً قابل ت
هرکی خربزه می‌خوره، پای لرزشم می‌شینه. فقط یه‌احمق میتونه فکر کنه مه با نشستن و خوردن و خوابیدن و درس نخوندن، میتونه رتبهٔ خوب بیاره و زندگی درست درمون داشته باشه و چیزی که یه‌عمر آرزوشو داشته، به‌دست بیاره!
بدترین ویژگی‌ای که یه آدم میتونه داشته باشه دودل بودنه. آدم دودل، از یه‌جایی به بعد دیگه نمی‌فهمه که دودله. دودل بودن براش عادت میشه و دیگه کاریش نداره حقیقتاً. میخوام واسه اولین‌بار تو زندگیم قاطع باشم. میخوام خودِ آینده‌م ناراح
دوستان سلام و خدا قوت :)
امیدوارم روز و روزگارتون خوب و خوش باشه. ایام ایامه امتحاناته و همه در این ایام تلاشگر :) اگه یه موقع نتونستیم بهتون سربزنیم و درست و درمون بخونیمتون به بزرگواری خودتون ما رو ببخشید. بعضی روزا دوتا دوتا امتحان داریم مثل فردا که دست همه دست اندرکاران واحد آموزش درد نکنه ما رو مورد عنایت خودشون قرار دادن :/ و... بگذریم :) در کل سپاسگزارم.
+1 الان داشتم عمر سایت رو نگاه میکردم به این فکر کردم که در روز ۷۷۷ باید من پست بذارم :)) -ب
کاراموزیم راجع به فارنزیک و انتی فارنزیک هست. باید مقاله بدم. قبل از اینکه شروع کنم به خوندن مقاله های زبان اصلی , فارسی سرچ کردم که کمی اشنا تر باشم و با بعضی از واژه ها و اصطلاحات تخصصیش برخورد کرده باشم. رسیدم به یه مقاله فارسی.چکیده و مقدمه اش رو که خوندم چیزی به نظر رسید که میتونست بهم کمک کنه. منتهی از اینا بود که باید میخریدمش. گفتم بزار ایمیل طرف رو پیدا میکنم بهش میل میزنم خدا رو چه دیدی یهو دیدی مقاله اش رو فرستاد. 
اون قدرها انتظار غیر
خب دیروز رفتم کارگاه شعر ، مانتوی آبی که تازه دادم خیاط واسم بدوزه رو پوشیده بودم با شلوار جین
و روسری آبی سورمه ای و کیف سورمه ای ، مثل همیشه یه آرایش یواش هم داشتم ، تو کارگاه دختر
هم رشته و مستر کاف و خواهر ع و سرگروه و آقای "سنت و مدرنیته " بودن ، یه خانوم جدید هم بود
یه آقای دیگه ای هم که لهجه ی بسیار قشنگی داشت و من فقط جلسه اول و دوم کارگاه  (همون
پاییز 96) که تازه میرفتم دیده بودمش و کل این تقریبا دو سال نبودش ! و چقدر هم که آدم باسوادی بود
مط
مروارید شکسته : کم دیده ای زن باشد جهادی باشد و سرآخر شهید هم باشد؟ این نمونه ایست
 
مروارید شکستهنویسنده: نسرین پرکانتشارات ستاره ها
معرفی:
درهنگام انجام کارهایی که نیاز به هوشیاری کامل دارند از خواندن این کتاب خود دداری کنید!!!!– این تجربه شخصی خودمه آنچنان غرق در خواندن کتاب بودم غذام داشت میسوخت.
بریده کتاب:
پدر بتول خطاب به بتول (که به خاطر مرگ نوزادش افسردگی گرفته)دنیای تو چقدر کوچیکه دختر، بزرگ تر که بشی دنیاتم بزرگ تر میشه چیزایی می ب
 
« اسم شریف‌تون؟»
«امام‌زاده پاستور»
...
جمله‌ی بالا از زبان «وی»، عبارت‌های بالا و چندین و چند تیتر دیگه برای این مطلب به ذهن‌م رسید، اما ترجیح دادم از اسم فیلم استفاده کنم.
واقعیت این‌ئه که «خروج» فیلم خیلی درب‌وداغونی‌ست. امروز اگر مود تلویزیون ُ به سینما تغییر نمی‌دادم و چراغ‌ها رو خاموش نمی‌کردم، به‌شدت سخت می‌شد بین اون و فیلم‌های تلویزیونی فرق‌گذاشت. 
با این‌حال، خروج یک فیلم ارزشمنده. اول این‌که صدای اعتراضی برای «اعترا
کاراموزیم راجع به فارنزیک و انتی فارنزیک هست. باید مقاله بدم. قبل از اینکه شروع کنم به خوندن مقاله های زبان اصلی , فارسی سرچ کردم که کمی اشنا تر باشم و با بعضی از واژه ها و اصطلاحات تخصصیش برخورد کرده باشم. رسیدم به یه مقاله فارسی.چکیده و مقدمه اش رو که خوندم چیزی به نظر رسید که میتونست بهم کمک کنه. منتهی از اینا بود که باید میخریدمش. گفتم بزار ایمیل طرف رو پیدا میکنم بهش میل میزنم خدا رو چه دیدی یهو دیدی مقاله اش رو فرستاد. 
اون قدرها انتظار غیر
میگن حس شما بعد از مهاجرت سه فاز اصلی داره: ماه عسل (همه چی خوبه، همه چی هیجان انگیزه، همه جا خوش میگذره، وای برم تجربه کسب کنم)، افسردگی (دلم نون بربری میخواد، دلم برای قرمه سبزی مامانم تنگ شده، کاش الان تو کوچه خودمون بودم، مقنعه جونم کجایی موهامو زیرت قایم کنم)، و پذیرفتن (عادت می کنم، پاتوق پیدا می کنم، خونه م واقعا خونه میشه، حس تو مسافرت بودن رو از دست میدم).
ماه عسل من شیش ماه طول کشید. برای آینده م تصویرای رنگی رنگی می ساختم. وقتی میرفتم خ
دانلود آهنگ جدید مسعود خرمی دلبر
Download New Music Masoud Khorrami Dellbar
آهنگ جدید مسعود خرمی بنام دلبر
ماه روتو که دیدم از خودم دل بریدم عشقه تو دادی به من دیگه بهت پس نمیدم
دست تو مونده دلم تویی درمون دلم واسه ی دیدن تو به خدا تنگ دلم

ادامه مطلب
امروز داشتم تو وارد کردن نمره ها به مدیر کمک می کردم و سرم گرم میانگین گرفتن بود که گفت گویا اون پسره با شما کار داره. سرمو بالا آوردم دیدم علی اکبره، یه پسر قد بلند و چارشونه، با شلوارای سبز مدل ارتشی. از دور سلام کرد و گفت برم پیشش. چنان از دیدنش ذوق کردم که از همون دور بهش لبخند زدم و گفتم به به آقا علی اکبر. همینجور که ذوق زده داشتم می رفتم سمتش به قد و بالاشم نگاه می کردم. وقتی بهش رسیدم گفتم ماشالا چقد بزرگ شدی. باورم نمیشه تو همون پسر کوچولو
سلام:)
خوب خسته وکوفته طوری با بدن درد برگشتم خونه، کارای حسابم رو دختر عمه سریع ردیف کرد و صنف هم برام امضا زدن که من توی بندر ساکن و مشغول کارم که دسته چکم هم بیاد، که بتونم باهاش اون چک ضمانتی مبلغ بالایی رو که شرکت ازم خاسته رو خودم بدم، چون مبلغ یک میلیارد تومن بود نمیتونستم از خانواده بخوام همچین ریسکی رو بکنن، برا همین تلاشم کردم که دسته چک به خودم بدن که خیلی هم سخت بودولی شکر خدا انجام شد، مثلا نوبتم شده بود توی بانک بعد باید یک معرف ام
اگر از نظر اقتصادی خیلی متمول باشید، میایید روی ایده‌های مبهم سرمایه‌گذاری کنید؟
یک عده آدم که خیلی وضع مالی‌هاشون خوبه جمع شدن و یک جایی به اسم کارایا رو درست کردن. اونجا چه کار می‌کنن؟ روی ایده‌ها و استارت‌آپ‌های مبهم سرمایه‌گذاری می‌کنن. ایده‌ها و استارت‌آپ‌هایی که اصلا معلوم نیست آیندشون چی میشه. آیا به بار میشن و برای این آدم‌ها سودی خواهند آورد یا نه. اصطلاح خارجیش رو یادم رفته، اما به فارسی اسم «نیک‌اندیش» رو برای این سیستم
قسمت اول را بخوان قسمت 99
بغض بزرگ و پهناوری در مجرای گلویم خانه کرد. درکش نمی کردم، نمی توانستم دوری اشان را تاب بیاورم. امید و محمد برایم حکم زندگی را داشتند و زندگی حالم را مدیون وجودشان بودم. اما هیچ نگفتم، حالا وقت تلافی نبود. باید می گذاشتم ماموریت مخفی شان پایان یابد و آن وقت به فکر انتقام گرفتن می افتادم. کیفم را برداشتم و رفتم؛ او نیز پشت سرم آمد. در مسیر یک کلمه حرف نزدیم و هر دو غرق افکار خود بودیم. با مادرم تماس گرفتم و گفتم برای چند ر
چنان
عرق سردی روی بدنم شرشر میکرد که نتونستم قدم بردارم . تمام مسیر پیاده برگشتم و
هی بغض و بغض . یکجایی دیگه خجالت گذاشتم کنار و اجازه دادم به پهنای صورتم اشک
بریزم  . با گریه با  تیلو چت میکردم . چه خوب که بودی دختر ... چه
خوب که هستی ...
همیشه
میگفتم بدترین نفرین اینه که به کسی بگی 
" الهی درد بی درمون بگیری " یا " الهی کاسه چه کنم دستت
بگیری "
بین
دوراهی سختی گیر کردم . یک بخش وجودم میخواد اونی که غرقم کرد با خودم پایین بکشم
و یک بخش وجودم نمیخواد ته
دانلود آهنگ جدید شاهین نجفی |بشمار+پخش آنلاین+متن
♬♪♪♫♪♬Download New Music Shahin Najafi – Beshmar
 
 
برای دانلود آهنگ شاهین نجفی بنام بشمار به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
 
♬♪♪♫♪♬
 متن آهنگ جدید شاهین نجفی به نام بشمار :
♬♪♪♫♪♬
شعر درمون نیست دردیه معجون ازغم و خشم و جنون معدوماونکه میبازه سر و تو هنر پسمعلومه محصول فاسد مزرعه حاصلکار یه مشت فاسد مقصود کومشکوک مسئول معشوق مشتری موردیمصرفی دولت مقروض ملت مغضوبکاسب حرمت داره اونکهمی‌دوشتت فرضش ای
سلام.
اولین پست این وبلاگ رو با بیان توضیحاتی از خودم و شرایطم شروع می کنم باشد که سبب خیر گردد!
خب من امیر هستم . دانش آموز داوزدهم تجربی ! قضیه از جایی شروع شد که ما وارد پایه دهم شدیم از قضا این کمترین(بخوانید من) در مدرسه نمونه دولتی پذیرفته شدم.!
خب دیگه همین باعث قرار گرفتن در شرایط کنکور و کنکوری ها بود از اون روز 1 مهر کذایی یادمه که هر روز می خواستم فرداش شروع کنم ! دیگه قضیه رو ادامه نمی دم دیگه خودتون حدس بزنید چه اتفاقی افتاده که الان ای
شهاب مظفری خزون
دانلود آهنگ جدید توجه نکردی به تنهاییامو ندیدی هنرمند شهاب مظفری به نام خزون با متن دو کیفیت Mp3 320 و پخش آنلاین 128 در جاز موزیک
Download New Music Shahab Mozaffari Khazoon With Text And Direct Links In jazmusic
متن آهنگ خزون از شهاب مظفری کامل
توجه نکردی به تنهاییامو ندیدی چه ترسی نشست تو نگاهم و
مدارا نکردی با دلتنگیامو فقط خواستی باشی به جای خدام و
با هر رد پایی که اندازه ی کفشته راه میامو
جلو هر کی چشماش شبیه خودت میشه کوتاه میامو نموندی باهامو
خزونم که از زو
دانلود آهنگ جدید شاهین نجفی|بشمار+پخش آنلاین+متن
♬♪♪♫♪♬Download New Music Shahin Najafi – Beshmar+Text
 
برای دانلود آهنگ شاهین نجفی بنام بشمار به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
 متن آهنگ جدید شاهین نجفی به نام بشمار :
♬♪♪♫♪♬
شعر درمون نیست دردیه معجون ازغم و خشم و جنون معدوماونکه میبازه سر و تو هنر پسمعلومه محصول فاسد مزرعه حاصلکار یه مشت فاسد مقصود کومشکوک مسئول معشوق مشتری موردیمصرفی دولت مقروض ملت مغضوبکاسب حرمت داره اونکهمی‌دوشتت فرضش این که گاویگف
الف.
 سلام.  معدلِ این ترم‌م به پونزده‌ هم نرسید و این افتضاحه. چون با خیالِ خوشِ من، که قرار بود دانش‌گاه تهران درس بخونم، با این وضعیّت، معدّل‌م توی تهران خیلی کم‌تر از این هم می‌شد. حالا فکر کن که من تمامِ تصوّر جدیدم رو روی این گذاشتم که از این خراب شده‌ای که همه‌ش حال‌م رو بد می‌کنه (تا اون‌جا که کاملن برای خودکشی مصمّم می‌شم و انجام‌ش می‌دم!) می‌تونم برم. امّا چه‌طوری؟! اگه قرار باشه از این‌جا انتقالی بگیرم به یه دانش‌گاه به‌تر
من چند سال پیش یه تصادف کوچیک داشتم . یک دوچرخه ابو قراضه که از عموم به من رسیده بود مدل 26 ، بدون ترمز که من هم همچنان تلاشی برای تعمیرش نداشتم فقط سرعت برام مهم بود همین . چند باری هم باهاش زمین خوردم . آخرین دوچرخه سواریم با اون ابو قراضه به اون روز تصادفم برمیگرده ...
خورشید غروب کرده بود هوا تاریک شده بود ، نمیدونم چرا با دوچرخه انتهای کوچه بودم که یه دفعه رفیقم از کوچه روبره ای من صدا کرد: رضا بیا اینجا کارت دارم بدو 
منم تند سوار دوچرخه شدم ب
 
گاهی اوقات فکر میکنم که چه دنیای کوچک و محدودی برای خودم درست کرده ام!
"شمیم یاس"
 
***
دیشب ازم خواهش کرد .
نمیتونستم خواهشش رو قبول کنم.
اصلا من قبول میکردم پسرک رو چجوری باید توجیح میکردیم که نرو بغل بابات.
نرو بغل بابات کوچولو از امروز دیگه با فاصله از کنارش رد شود.
بابات خودش رو از ما محروم میکنه ،چون که میترسه.
اون تو آزمایشگاه کار میکنه.آزمایشگاه بیمارستانی که بیماران کرونایی هم توش هستند.
آزمایشگاهی که تنها تجهیزاتی که برای مراقب از پرس
همه ی آدما تو زندگیشون لحظه ها و روزای سخت دارن. زمان هایی که از عمق وجود دوست دارن کسی رو داشته باشن که بهش تکیه کنن، کسی که بتونه درکشون کنه و براشون انرژی مثبت بفرسته. کسی که بهشون امید بده و تا پایان مسیر کنارشون باشه. یک. یکشنبه ساعت نه و نیم شب بود. خواهرم که تو دو هفته تصمیم گرفته بود پایان نامشو جمع و جور کنه تا هم سنوات نخوره و هم از خوابگاه موندن خلاص شه، گریان زنگ زد که پاشو فردا بیا؛ کارام مونده، نت قطعه، استرس دارم، چند شبه نخوابیدم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها